معنی برون آمدن - جستجوی لغت در جدول جو
برون آمدن
بیرون آمدن
بیرون آمدن
تصویر برون آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر بیرون آمدن
بیرون آمدن
خارج شدن
خارج شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بیرون آمدن
بیرون آمدن
بیرون آمَدَن
خارج شدن، به در آمدن، ظاهر شدن
خارج شدن، به در آمدن، ظاهر شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر بیرون آمدن
بیرون آمدن
((مَ دَ))
خارج شدن، نمایان شدن، سرکشی کردن
خارج شدن، نمایان شدن، سرکشی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویر برون کردن
برون کردن
بیرون کردن
بیرون کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر برون بردن
برون بردن
بیرون بردن
بیرون بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر برون آختن
برون آختن
بیرون کشیدن
بیرون کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بجان آمدن
بجان آمدن
بستوه آمدن بتنگ آمدن بیزار شدن از زندگانی
بستوه آمدن بتنگ آمدن بیزار شدن از زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر بخود آمدن
بخود آمدن
به هوش آمدن، به حال آمدن از غش
به هوش آمدن، به حال آمدن از غش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر باران آمدن
باران آمدن
فرود آمدن باران نزول بارش باران باریدن
فرود آمدن باران نزول بارش باران باریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر براه آمدن
براه آمدن
ارشادوهدایت نمودن
ارشادوهدایت نمودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر فرود آمدن
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
به زمین نشستن مثلاً هواپیما فرود آمد، پایین آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر فرود آمدن
فرود آمدن
نزول کردن پایین آمدن، پیاده شدن (از اسب و مانند آن)
نزول کردن پایین آمدن، پیاده شدن (از اسب و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
گروه آمدن
جمع شدن گرد آمدن: که لشکر بیک جا گروه آمدند شدند از خصومت ستوه آمدند. (نظامی)
جمع شدن گرد آمدن: که لشکر بیک جا گروه آمدند شدند از خصومت ستوه آمدند. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر گران آمدن
گران آمدن
ناگوار افتادن، دشوار افتادن
ناگوار افتادن، دشوار افتادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر ابرو آمدن
ابرو آمدن
((~. مَ دَ))
ابرو انداختن، عشوه آمدن
ابرو انداختن، عشوه آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر بجان آمدن
بجان آمدن
((بِ. مَ دَ))
به تنگ آمدن
به تنگ آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر فرود آمدن
فرود آمدن
((~. مَ دَ))
پایین آمدن
پایین آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر گران آمدن
گران آمدن
((~. مَ دَ))
ناگوار افتادن، ناگوار آمدن
ناگوار افتادن، ناگوار آمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویر فرود آمدن
فرود آمدن
Descend, Land
Descend, Land
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
descer, aterrissar
descer, aterrissar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
спускаться , приземляться
спускаться , приземляться
دیکشنری فارسی به روسی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
absteigen, landen
absteigen, landen
دیکشنری فارسی به آلمانی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
schodzić, lądować
schodzić, lądować
دیکشنری فارسی به لهستانی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
спускатися , приземлятися
спускатися , приземлятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
descender, aterrizar
descender, aterrizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
descendre, atterrir
descendre, atterrir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
scendere, atterrare
scendere, atterrare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
afdalen, landen
afdalen, landen
دیکشنری فارسی به هلندی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
उतरना , उतरना
उतरना , उतरना
دیکشنری فارسی به هندی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
menuruni, mendarat
menuruni, mendarat
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
هبط
هَبَطَ
دیکشنری فارسی به عربی
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
내려가다 , 착륙하다
내려가다 , 착륙하다
دیکشنری فارسی به کره ای
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
לרדת , לנחות
לרדת , לנחות
دیکشنری فارسی به عبری
فرود آمدن
فُرود آمَدَن
下降 , 着陆
下降 , 着陆
دیکشنری فارسی به چینی